جدول جو
جدول جو

معنی کت کتک - جستجوی لغت در جدول جو

کت کتک
نام محلی در منطقه ی آلاشت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تک تک
تصویر تک تک
یکی پس از دیگری، یک یک، یکی یکی، یکایک، یک به یک
فرهنگ فارسی عمید
(کَ کَ)
بانگ شوات. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کُ کُ)
کتکتی (ک ک تا) . (منتهی الارب) (اقرب الموارد). بازیی است. (منتهی الارب) (آنندراج). یکنوع بازی مر تازیان را. غیر منصرف است. (ناظم الاطباء). و رجوع به کتکتی شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان که در شهرستان خرم آباد واقع شده است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(کُ کُ)
به زبان مردم گیلان کاکوتی باشد و به عربی سعتر خوانند. (برهان) (آنندراج). صعتر. (ناظم الاطباء). رجوع به آویشن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ کَ تَ)
صوتی که از زدن دست بر خمیر آید، چنانکه خمیرگیران کنند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
بزن دست بر شکر من تکک تک
چنان چون زغاره پزد مهربانو.
(از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 437 در ذیل معنی زغاره، نان گاورسین)
لغت نامه دهخدا
(کَ کَ)
دهی است از ناحیۀ نشتا به تنکابن. (سفرنامۀ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 106)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نرم رفتن یا گام نزدیک نهاده شتافتن، نرم خندیدن و هو دون القهقهه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بانگ کردن شوات: کتکت الحباری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کُ کُ تا)
بازیی است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به کتکت (ک ک ) شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
دوست سارداناپال آخرین پادشاه آشور مقیم پافلاگونیه و پناه دهنده و محافظ دختران و پسران و گنجینه های این پادشاه در طغیان و سرکشی آرباکس بدین توضیح که هنگامی که سارداناپال آخرین پادشاه آشور مواجه با قیام آرباکس شد سه پسر و دو دختر خود را با گنجهای متعدد به پافلاگونیه نزد دوست با وفای خود کت تا می فرستد. (ایران باستان ج 1 ص 211)
نام یکی از سرداران رومی است. وی از مهرداد ششم پادشاه اشکانی شکست خورده است. (ایران باستان ج 3 ص 2147)
لغت نامه دهخدا
(کَ تِ گُمْبَ)
دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد. جلگه ای و گرمسیر. با 240 تن سکنه. آب آن از نهر خسروآباد. محصول آنجا غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی سیاه چادربافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ص 289)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تک تک
تصویر تک تک
یکی یکی یکی یکی فردا فرد: (تک تک وارد شدند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتکتو
تصویر کتکتو
آویشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم کمک
تصویر کم کمک
اندک اندک کم کم، بتدریج: (کم کمک و ضع زنان تغییر کرد وان تطور در سخن تاثیر کرد)، (بهار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تک تک
تصویر تک تک
((تَ تَ))
یکی یکی، فرداً فرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کت کن
تصویر کت کن
((کَ. کَ))
کاریزکن، مقنی
فرهنگ فارسی معین
به تفکیک، جداجدا، فردفرد، یکی یکی
متضاد: جمع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
به قصد صید ماهی و بدون دیدن آن با سه شاخه ی آهنی گوشه و کنار
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع چهاردانگه ی شهریاری بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
الکن، کسی که لکنت زبان دارد، بالای سر، نوک، قله، ارتفاع، کاکل
فرهنگ گویش مازندرانی
بغل دیوار
فرهنگ گویش مازندرانی
راهی در برف که در اثر رفت و آمد و کوبیده شدن و لگد کردن، حاصل
فرهنگ گویش مازندرانی
از اصوات، نوعی نان که با آرد برنج و مغز گردو تهیه شود، یکی
فرهنگ گویش مازندرانی
طفیلی، فضول
فرهنگ گویش مازندرانی
لفظی برای رام کردن مرغ
فرهنگ گویش مازندرانی
کلوخ
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشین، کسی که در هر کاری خود را مقدم داند، پیش افتاده
فرهنگ گویش مازندرانی
سخن چین
فرهنگ گویش مازندرانی
وبال
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع زوار واقع در شهرستان تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
کاکوتی، گیاه معطر که در ماست و دوغ ریزند
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع شهرستان رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی